تقدیم به آنا دنبال گل واژه هایی هستم که به پایت بریزم باز هم دیر به مقصد رسیدم محلی که تو باید باشی ولی نیستی تو هم مثل آن بچه های کوچکی هستی که نیمه شب زنگ خانه ها را بصدا در می آوردند و وقتی در باز می شود هیچ چیز جز تاریکی نیست نمیدانم چرا برای دیدنت اینقدر شتاب دارم که به واژه های چه زود دیر می شود بار دیگر بر نخورم