باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

یادی از مدرسه

کلاس یازده بودم معلمی داشتیم به نام آقای ه که جبر و مثلثات تدریس می کرد 

موهای پر پشت و سیاه و سفیدی داشت پشت سرش یک ردیف مو بود که رنگش با بقیه فرق داشت تقریبا حنایی بود 

خوب که به اون قسمت اگه توجه می شد انگار نوشته شده بود X   و    Y 

اون زمان ما به وای ایگرگ می گفتیم ولی حالا نمیدونم چی میگن 

این معلم ما یک عادت عجیبی داشت یک مرتبه می ایستاد و چشمانش را کاملا باز می کرد و یک لحظه سکوت می کرد 

خوب ما هم که از این حالت خنده ام می گرفت و ریز می خندیدم 

یک بار گفت ها به چی می خندی عکس خودت را توی آینه دیده ای 

جدا از این مسئله خیلی جویده جویده درس می داد به طوریکه من واقعا نمی فهمیدم چی می گوید 


چند عکس قدیمی از دانش آموزان مدرسه روستایی نامانلو سال 1353