http://s2.picofile.com/file/7659202682/%D8%B9%DA%A9%D8%B30383.jpg
http://s3.picofile.com/file/7659210428/%D8%B9%DA%A9%D8%B30375.jpg
برادر حاج خانم چهار پنج ساله که بود وقتی باباش تندی می کرد
می گفت بگم بگم
پدرش می گفت خوب بگو مگه من چیکار می کنم
بالاخره یک روز گفت
بابام تریاک می کشه
البته همه ی ما می دونستیم که به خاطره دیابت دکتر تجویز کرده بود که هر چند گاه بساط تریاک را بر قرار کند
بعضی وقتا سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرفی بزنی ...
بعضی وقتا سکوت میکنی چون واقعآ حرفی واسه گفتن نداری ...
گاه سکوت یه اعتراضه ، گاهی هم انتظار ...
اما بیشتر وقتا سکوت ...
واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که توو وجودت داری ، توصیف کنه ..."یانا"