باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

خوابهای هچل هفت

خواب دیدم ظاهرا در مراسم نماز جمعه بود 

آقای روحانی رئیس جمهور سابق در صف جماعت نشسته بود 

البته به نظرم ردیف آخر بود 

ولی روش به سمت من بود 

آقای رئیسی رئیس جمهور فعلی با لگد از پشت بهش زد 

آقای روحانی با ترس و لرز بلند شد 

 اما عبایش در دو قسمت کاملا خیس بود 

به خودم گفتم بنده ی خدا خودش را خیس کرده است 

بهر حال در همان عالم خواب دلم برایش سوخت 

تصویر: خنده های حسن روحانی | سایت انتخاب

شب وفات

امشب  مسجد هوای دیگری داشت 

وفات حضرت فاطمه ی  معصومه است 

سخنران از معجزات آن بانو گفت 

یک بار برف سنگینی می آید جاده محو می شود دو نفر راه را گم می کنند 

متوسل به حضرت فاطمه معصومه می شوند 

متولی امامزده خوابیده بود در خواب بهش می گن چراغ ها را روشن کن 

او یک ساعت قبل‌از اذان معمولا چراغ های نفتی را روشن می کند 

می بیند زود است دو باره می خوابد 

باز بهش نهیب می زنند پاشو چراغ ها را روشن کن 

چراغ ها که روشن می شود آن دو مسیر خود را پیدا می کننند 

آیت اله مرعشی خواب می بیند که بهش میگن  پا شو برو حرم 

ساعت را نگاه می کند می بیند فعلا تا اذان سه ساعت زمان هست 

دو باره می خوابد 

در خواب دوباره بهش تذکر می دهند 

بیدار می شود و راهی حرم می شود 

عده ای زائر پاکستانی بیرون حرم در سرما ایستاده بودند و منتظر باز شدن در حرم بودند 

خود من 

ساعت. ده شب گفتم پاشم سری به خانه ی مادر بزنم 

کلید را که انداختم دیدم مادرم ولو زمین شده است 

گفت خدا ترا رساند الان دو ساعته دارم سعی می کنم که برخیزم ولی نمی توانم 

روزگار قر وقاطی

معمولا کار ما همیشه پیچ می خورد 

زمانی که دختر اولی قصد ازدواج داشت 

همسایه ها جمع شدند گفتندبیایید راهرو ها را سنگ کنیم  تا از این حالت زشت بیرون بیاید 

آنها شروع کردند و ما هم از اینطرف شروع برای خرید جهیزیه 

یعنی فشار مضاعف مالی به خانواده 

موقع زایمان دختر که بود 

همسایه ها جمع شدند و گفتند گه لوله های آب فرسوده شده باید کل آن تعویض شود حدود شش میلیون برای هر واحد هزینه هست 

در این زمان ما مشغول خرید وسایل بچه بودیم 

پول ها را گرفتند ولی بعلت شرایط کرونایی فقط خرید وسایل میسر شد 

الان که قصد ختنه کردن قند عسل را دارند 

لوله گذاری را شروع کردند 

حمام که دیوارش را تخریب کردند 

رد کردن لوله ها باعث خسارت به شیر آلات شد 

تازه آن قسمتی را که خراب کردند میگن ما فقط کاشی سفید می اندازیم 

در حالیکه سرامیک دیوار حمام لعابی  قهوه ای  است 

به همسر که در منزل مادرش هست گفتم 

گفت نه من قبول نمی کنم خودمان کل کاشی حمام را عوض می کنیم 



تولد

چهارم آبان  روز تولد پسر بود 

دخترها با قند عسل و دختر شاه پریان هم بودند 

کیکی خریدم و دور هم بدون پسر و عروس جشن گرفتیم 

عروس که آن لاین کلاس داشت تا ساعت ده و نیم  شب به وقت ما 

خوب مامان و دختر شاه پریان گفتند که بیا کیک را قاچ کنیم 

آخه هر لحظه ممکن است ما ناچار بشویم برویم 

یک سری فیلم  گرفتیم یکی سری عکس دانلود کردیم برای شاه پسر فرستادیم 

مامان قند عسل هم سوء استفاده کرد و دو ماهگی قند عسل را با کیک تولد جشن گرفت 

دور همی خوبی بود مخصوصا وقتی آنها هم به ما پیوستند و ویدیو کال برقرار شد