باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

سی و نه سال پیش

سی و نه سال پیش سر سفره ناهار نشسته بودیم 

هنوز ساعت دو بعدازظهر نشده بود 

ناگهان رادیو اعلام وضعیت قرمز کرد

اولش فکر کردم تمرینی است

زنگی به محل کار زدم پرسیدم چه خبر؟

گفت باشو بیا بالا عراق حمله کرده است

از بعدازظهر خمپاره اندازی ها شروع شد 

آب  و برق قطع شد 

خانواده ها غافلگیر شدند 

شهر از سوختن پالایشگاه پر دود شده بود

مردم بی هدف می دویدند

هواپیماهای خودی و دشمن درگیر بودند 

هر هواپیمایی که زده می شد همگی دست می زدیم 

غافل از اینکه فرزندی  یتیم  مادری داغدارو زنی بی شوهر می شد

لعنت بر این جنگ باد 

موشک صفدر

سال شصت یک یا دو بود 'جنگ در اوج خود و حمله های متقابل برای تثبیت مواضع بین ایران و عراق ها ادامه داشت 

هر وقت فشار بر عراقی ها بیشتر می شد 'آنها هم حملات شان بر مردم بیشتر می شد 

هر چند روز یکبار موشک های عراقی دهها نفر را شهید و صدها خانه را بر سر مردم ویران می کردند 

بیست دو بهمن هم نزدیک بود و قررار بود که یگانهای نظامی رژه ای ترتیب بدهند 

این بود که دست به دامان صفدر جوشکار شدند که چند موشک که ابعادش را مشخص کرده بودند بسازد تا برای نمایش در رژه استفاده شود 

صفدر هم که خیلی خوش ذوق و فنی بود طبق طرح چندین موشک ساخت و رنگ آمیزی کردن 

ولی یکی از دوستها که به او کمک می کرد با گچ روی یکی شون نوشته بود made in Saftar 

خدا را  شکر الان سیستم دفاعی ما دارای انواع و اقسام موشک های با برد های مختلف است که توان مقابله با سیستم های آفندی دشمن را دارد 

و این دستاورد ها فقط به خاطر تحریم ها یی است که دشمن علیه ما بکار برده 

و من خودم را از این لحاظ مدیون آنها می دانم