مظلومانه تنها ماندند
https://s30.picofile.com/file/8468779142/%D8%B5%D8%AF%D8%A7_%DB%B0%DB%B0%DB%B2_sd.m4a.html
بعد از یکماه شمال نشینی
بالاخره تصمیم گرفتم به تهران باز گردم
بارون می زد چه بارونی سیل آسا
مردد بودم که حرکت کنم و یا سفر را بیندازیم برای جمعه
بالاخره در زیر بارون
وسائلی را که جمع کرده بودم و نیم اش را شب قبل در صندوق گذاشته بود م بقیه را هم جای دادم
لباس ها کلا خیس شد
در و پیکر را بستم و برق یخچال را قطع کردم
چون دفعه قبل فیوز پریده بود و محتویات داخل فریزر شل شده بودند
راه افتادم هنوز صد متر دور نشده بودم یادم اومد گاز را نبستم
بر گشتم گاز را قطع کردم
در زیر بارون سیل آ سا اگر چه رانندگی لذت دارد
ولی مشکلات خودش را هم دارد
جاده ی هراز هم وقتی بارندگی بشود کوه ریزش می کند بعضی جا ها قلوه سنگ های بزرگی وسط جاده افتاده بود
نکته ی جالب سنگ های درشت را رانندگان پاک سازی می کردند
دمشان گرم
چند تا تصادف هم ملاحظه شد
وسط راه یهویی یادم اومد که تخم مرغهایی که دو روز برای دریافتش مسافرت را عقب انداخته بودم را فراموش کردم که با خودم بیارم
راه برگشت هم نبود چون دو سوم راه را طی کرده بودم
به اندازه ی هشت سال دفاع مقدس
کانالهای تلویزیونی فیلم جنگی پخش کرد
که نود و نه و نیم درصدش
تکراری بود
لیلی با من است بیست بار پخش شده است
لشگر ۳۱ عاشورا با توجه به گیرایی داستان
ولی قبل از هفته دفاع مقدس بار ها پخش شده بود
دوباره پخش شد
منصور
بار چندم بود که می دیدم
فکر نمی کنند مردم را خسته می کند
هم برنامه های تکراری
و هم اینکه تمام کانال ها یا فیلم جنگی نشان می دهند و یا میز گرد
بیان خاطرات جنگ