اون قدیم قدیما
مردم آسایش بیشتر داشتند
چون آدمهای اون روزا مثل این روزا نه ولخرج بودند و نه اینقدر اسراف کار
مثلا یخچال خیلی ها نداشتند
فریزر که خیلی ها نمی دانستند چه هست
خرید روزمره بود
لباس ها از پدر به پسر و از پسر به فرزندان کوچکتر می رسید
حتی جوراب که نوک اش پاره می شد با قیچی کوتاه می شد و دوباره دوخته می شد
دامن ها کوتاه تر از زانو بود
خانمها اگه شلوار می پوشیدند همراهش مانتو و روسری نبود
فقط یک بلوز کوتاه به تن داشتند
یک ساعت توی صف نون لواش برای ده دونه
میوه خلاصه می شد به هندوانه و انگور و خربزه
مسافرت هم فوقش مشهد بود
مسافرت هوایی معمول نبود
اوقات بیکاری با داستان شب رادیو پر می شد
هیچ کس به مخیله اش هم نمی رسید استانبول و کیش و لندن برود
شادی مردم. در کنار هم بودن بود
تفریح کوچک بچه ها گرگ گرگ بازی ( گرگم بهوا ) و الک دولک بود
خلاصه زندگی بسختی امروز اصلا نبود
دلم برای نفس کشیدن تنگ شده است
آنهم عمیق
برد و باخت هم در حد شیر یا حد