باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

زندگی جریان خودش را دارد

روز گذشته همین طوریکه بعنوان ورزش عصرگاهی قدم می زدم 

به خود گفتم سری به بیمارستان پیامبران بزنم 

رفتم از پذیرش آزمایشگاه سوال کردم شما با بیمه ی تکملیلی نوین قرار داد دارید  ؟

روبه بقیه همکارانش که در حال گپ و گفتگو بودند و یکی شون هم مشغول خوردن پفک و یا چیپس بود کرد گفت بچه ها ما با بیمه ی تکمیلی نوین قراداد داریم  ؟

یکی شون گفت بعله 

منهم خوشحال بیرون آمدم 

حساب کردم که اگه به درمانگاهی که معمولا آنجا  می روم بروم 

صد درصد به نماز جماعت نمی رسم 

پس یک درمانگاه نزدیک را انتخاب کردم 

ویزیت شدم 

تمام اطلاعات را پزشک از طریق گوشی همراهش ارسال کرد 

و یک کاغذ به اندازه بند انگشت بهم داد گفت این شماره ی پیگیری 

چقدر خوب شده این نسخه های الکترونیکی 

صبح زود برای آزمایش به بیمارستان مراجعه کردم 

ولی حدس می زدم که این بیمه نباید قرار داد داشته باشد 

متصدی آزمایشگاه صفحه مقابلش را زیر و رو کرد 

بعد گفت ما قرار داد نداریم 

گفتم خانم دیروز من سوال کردم گفتند داریم اینهمه راه اومده ام 

بقیه هم  گفتند نداریم 

هیچی دیگه آزاد حساب کردند تا بعد مدارک را تحویل بیمه بدهیم ببینیم چه می شود ؟


دلخور

دلخورم از نا هماهنگی ها 

دیروز بعد مدتها هوس کردم سری به خانه خواهرم در کرج بزنم 

خودرو  را برداشتم و راه افتادم مسیر تقریبا بدون ترافیک بود 

ولی نزدیکهای  پایانه  اتوبوس های بین شهری که رسیدم باز ترافیک مثل همیشه بر قرار بود 

درسته که کمی مسیر را باز کرده اند 

ولی واقعا اینهمه مهندس ترافیک داریم نمی توانند کاری کنند که این دو سه کیلومتر ترافیکش را کاهش دهند ؟

به خود گفتم حالا که تا اینجا  آمده ام سری هم به بهشت سکینه بزنم و زیارت اهل قبوری داشته باشم 

زیارت اهل قبور بهشت سکینه در زمان اوج بیماری کرونا در پنجشنبه و جمعه میسر نبود 

الان هم فقط ا ز درب پایین می شود استفاده کرد 

بهشت سکینه هم واقعا زیبا درست کرده بودند 

به طوریکه آدم هوس مردن می کند 

بعد زیارت آرامشگاه مادر باز گشتم 

و ناهار هم در کنار خواهر صرف شد 

موقع بازگشت باز هم ترافیک تا پل فردیس بود 

مثل اینکه دولت نمی خواهد یک فکری برای این مسیر بکند 

مسیر را ادامه دادم تا رسیدم به تابلو حکیم شرق 

کلی رانندگی کردم نمیدونم چرا این سمت را با بلوک دو قسمت کرده بودند و مسیری که باید بسمت حکیم شرق می رفت را بسته بودند 

کاشکی همان خروجی  بزرگراه می کفتند که بسته است 

دوباره ناچار شدم مسیر را برگردم تا به بزرگراه فهمیده برسم وکلی مسیر را بسمت کرج رفتم تا زیر گذری پیدا شد 

مسیری را که معمولا من چهل دقیقه ای طی می کردم 

حدود یک ساعت و نیم شد 

بهشت سکینه کرج تاسوعا و عاشورا باز است - همشهری آنلاین

استخاره

امروز پنچشنبه 

مدتها است سری به بهشت زهرا نزده ام 

دلم هوای یک زیارت اهل قبور را داشت 

استخاره کردم که با ماشینم بروم 

جواب بسیار خوب آمد 

من معمولا حوصله ی رانندگی را در ترافیک سنگین و بین ماشین های سنگین و رانندگانی که اصلا معلوم نیست چرا عجله می کنند را ندارم 

استخاره دوم را زدم 

آیا با قطار بروم ؟

جواب خوبه ولی سختی هایی دارد 

من عزم را جزم کردم و خودرو را برداشتم و راه افتادم 

خوبی داشتن ماشین اینست که خیلی ها را آدم می تواند زیارت کند که یک زمان بین ما بودند و الان تنها نشانه شون سنگی است که تاریخ تولد و تاریخ وفاتشان است را آدم می بیند 

قبرهای قدیمی  هم یواش یواش دارند دو طبقه می شودند و جایگاه معمولا زوج ها هستند 

یک عکس از زن و شوهری که دست مرد دور شانه ی زن گره خورده بود روی یکی از سنگها توجه ام را جلب کرد 

که چه آرام الان در کنار هم هستند 

در حالیکه این آرامش را ممکن است در زمان حیات نداشته اند 

مرد خدا

مردان خدا همیشه خواهند ریست 
جزییات تازه یاهونیوز از ترور سردار سلیمانی: موبایل او توسط اسرائیل رصد شده  بود / سردار سلیمانی در ۶ ساعت پیش از ترور، ۳ بار تلفن همراهش را تغییر داده  / هدایت

زندگی جریان دارد

*«دوچرخه سواری»، یعنی مرگ آرام اقتصاد جهانی!!!*