باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

چرخه نداشتن

چرخه "دوست نداشتن همدیگر"‌ ، در حالی همه ما را می بلعند که هر کس فکر می کند در حال زرنگی و برنده شدن است و به این نمی اندیشد که اگر من امروز آب معدنی را به 10 برابر قیمت بفروشم، فردا خودرویی سوار می شوم که کارگر خط تولیدش چون مردم را دوست ندارد، فلان پیچش را محکم نبسته است و آن کارگر هم شیر پالم دار می خورد تا زودتر سکته کند و و رئیس کارخانه لبنیات هم سر یک چهار راه با یک راننده تاکسی سر بوق زدن دعوا می کند و مصدوم می شود و آن راننده تاکسی هم به پست تعمیرکاری می خورد که روغن تقلبی به ماشین اش می ریزد و این قصه همچنان ادامه می یابد و هر کدام از ما ، دیگری را قربانی می کنیم و قربانی دیگری می شویم .

صبح به خیر

اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای، او را خوار مساز؛ بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی.

  گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی،شاپرک میان دستانت له میشود..نیت تو کجا و سرنوشت کجا 


 هنگامی که افسرده ای ،بدان جایی در اعماق وجودت ،حضور " خدا " را فراموش کرده ای... 

لحظه ها ،تنها مهاجرانی هستند

که هر گز بر نمی گردندهرگز !  

ﮔﻼﯾـﻪ ﻫﺎ ﻋﯿﺒﯽ ﻧـﺪﺍﺭد ... 

اما ﮐﻨــــﺎﯾﻪ ﻫــﺎ ﻭﯾــﺮﺍﻥ ﻣﯿکنـد.

سه چیز را نگه دار:

گرسنگیت را سر سفره دیگران

زبانت را در جمع

و چشمت را در خانه دوست . .

 تقریبا همه ی مردم بخشی از عمرشان را در تلاش برای نشان دادن ویژگی هایی که ندارند ، تلف می کنند !

 عاشــق طرز فکر آدمهـــا نشویــد 

آدمهـــا زیــبا فکـــر میکنند

زیـــبا حرف میزنندامـــا زیــبا زندگـــی نمیکنند... !!



شنیدم گوسپندی را بزرگی
رهانید از دهان و دست گرگی
شبانگه کارد در حلقش بمالید
روان گوسپند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی
سعدی