باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

نظرم در مورد مناظره

مناظره را دیدم 

چهار ساعت تمام هم تلویزیون را نگاه کردم و هم  وقتی  احساس سر درد کردم با رادیوی موبایل در حین قدم زدن گوش دادم 

چیز خاصی رد و بدل نشد 

همتی  آتش توپخانه اش بر روی رئیسی بود 

خنده دار ترین قسمت گفتارش نسبت به رئیسی  این بود 

شما فقط شش کلاس سواد دارید 

نسیت به رضائی تو که فوق لیسانس و دکترا را در منزل گرفتی اساتید را وادار کردید که به شما به زور نمره بدهند 

نسبت به علیرضا زاکانی من می دونم که دکترایت چگونه گرفتی نگذارید دهانم باز شود 

جلیلی و هاشمی سعی کردند که جواب متلک های او را ندهند 

آخه کم محلی بهتر است 

برنامه ی هاشمی به نظر من جمع و جور بود به جزء آن پانصد میلیون تومن وام به زوج های جوان 

که خلق پول است که باعث همین بدبختی شده است 

رئیسی را در دوره قبل من بهش رأی ندادم 

چون احساس کردم در ارائه مطالب ضعف دارد 

اما الان در سخنرانی تبحر پیدا کرده است 

ولی رضائی کاملا ضعف  داشت و کاملا مشهود بود که ارائه مطالبش همراه با فرار جملات و از دست دادن مطلب است 

زاکانی هم با وجود اینکه بارها در جلسه ی سخنرانی اش بوده ام در آخر جلسه توپوق زیاد زد 

جلیلی و هاشمی کلا خوب بودند 

بچه ی فضول

چند سال پیش در حال قدم زدن بودم

یهو  پسر همسایه را دیدم با کاسه داره روی کارتن های شعله ور ٱب می ریزد 

یکی گفت آقا یرو کمکش الان است که خونه شعله ور شود 

گفتم کار من نیست زنگ بزنید آتش نشانی 

گفت برو‌ همکارت است زن و بچه اش شما را می شناسد 

وگرنه من می رفتم‌ 

من هم از پله ها بالا رفتم یک نفر دیگر هم آمد 

شعله ها داشت به پرده می رسید شیشه ها هم‌شکست 

باعث شد آتش شعله ور تر شود 

خانم همسایه هم داخل حمام هی‌به‌ پسرش اعتراض می کرد 

چرا در را روی غریبه باز کرده ای 

من پرده ها را با دست بسمت بالا گرفتم نا شعله ور نشود 

و آن نفر بعد فرش و موکت را کنار زد و دو سه تا تشت از آشپزخانه آب روی کارتن ها ریخت تا آتش خاموش شد 

خانم خانه از پسرش مرتب می پرسید چی شد چی شد ؟ 

آتش که خاموش شد گفتم خانم تمام شد 

و از منزل خارج شدیم 

خدا می داند چه به سر آن خانم آمد و چه دلهره ای داشت 

نه می توانست از حمام بیرون بیاید و ما هم نمی توانستیم با آن وضعیت خانه را ترک کنیم 

حالا ما هم م‌ونده بودیم که چه کار کنیم اگه خانه کاملا شعله ور شود ؟ 

بدون شرح

یک خواب عجیب دیگر 

آقا رضا موذن مسجد بهم پیشنهاد داد که اذان بگو

گفتم. صدام گرفته نمی توانم بلند للند حرف بزنم 

بعد پدر همسر جان مرحوم را دیدم در حالیکه هنوز نا بینا بود 

گفتم حاجی کجا ؟

گفت : می  رم تا اذان بگم 

کمکش کردم و دستش را گرفتم تا جایگاهی سن نمایش مانند  هدایت اش کردم .

بالای سن رفت ولی میکروفن را بهش ندادند .

نماز شروع‌شده بود و آقا رضا‌پیش نماز بود 

سجده ی رکعت‌اول را با ذکر دعای فرج‌داشت انجام می داد 

من هم متعجب از آن دعا در حال سجده !

مهر بر داشتم که در رکعت دوم اقتدا کنم ولی اکثر مهر ها را با خودکار خط خطی کرده بودند 

به تعبیر نگاه کردم  اذان گفتن یعنی به حج رفتن ولی خوب من که صدام گرفته بود اذان نگفتم‌ 

فکر کنم امسال هم حج تعطیل است .


چه کسی والانس را کشت

کی ‌والانس را کشت ؟

نام یک فیلم امریکایی با هنرمندی مرحوم  جان وین بود 

قصه داستان به یک دوئل ختم می شود 

که دو نفر روبروی هم ایستاده بودند هر که تر و فرز تر باشد اون یکی را از زندگی محروم می کنه 

طرف مقابل دزد نا بکار و قهاری بود 

و این طرف مظلومی که هنوز تیراندازی با کلت را درست حسابی  یاد نگرفته بود 

طرف سوم هم جان وین در یک گوشه کمین کرده بود 

و با تفنگ آماده ی شلیک بود 

به محض اینکه دزذ نا بکار دست به اسلحه برد 

جان وین او را شکار کرد 

حالا قضیه زندگی نامه ی شهید مجید شهریاری مرا بیاد آن فیلم انداخت 

اونیکه نقش جان وین را بازی کرد 

فقط و فقط ایران خودرو بود منتهی این بارمظلومی را زد 

وقتی استاد متوجه ی بمب گذلری شد 

هر کاری کرد که دکمه ی کمر بند ایمنی باز شود نشد که نشد 

نتیجه که همسر و راننده زنده ماندند 

و استاد بشهادت رسید 

البته درب هم از داخل قفل شد و همسر شهید به کمک راننده از خودروی وطنی خارج شد 

به نظر من ایران خودرو هم باید جوابگو باشد 

.......

این روزها با قطعی برق بدون هشدار مواجه هستیم 

زمان احمدی نژاد ساعت خاموشی برنامه داشت سر یک ساعت قطع می شد و درست سر زمان برنامه ریزی شده وصل 

حالا  توی آسانسوری و یا در صف بنزین و نانوایی و ....

برق قطع می شود و تاریکی مطلق در فضای بسته حاکم می شود 

حساب کن یک بچه ی هفت هشت ساله تک و تنها در آسانسور باشد اگه پس نیفتد شانس آورده است

یعنی لطلاع رساندنی 

اینقدر سخته !