باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

لاهوتی

‍  ۱۶آذر ماه تولد چهره جهانی ادبی کرمانشاه نادره دوران وعلامه زمان ابوالقاسم الهامی متخلص به لاهوتی کرمانشاهی پیشگام شعر نوایران بود.

لاهوتی نه تنها یک ادیب فرهنگی بلکه عارف ویک چهره مبارز ملی بوده است که درشهرخودغریب است.

لاهوتی در۱۶آذر ۱۲۶۴در میدان جلیلی کرمانشاه متولدشد.درنوجوانی به عرفان وطریقت پیوست ومرید آقاسیدصالح ماهیدشتی شد.با تاسیس حزب آدمیت توسط سلیمان میرزا در کرمانشاه عضو این انجمن سیاسی شد.در جوانی آنچنان شعر قوی وزیبا می سرود که ذکاالملک(فروغی)تخلص لاهوتی رابه اودادوبه گفته بیشتر ادیبان اولین فردی است که شعرنو سروده که متاسفانه افتخارش رابه فردیگری نسبت دادند.لاهوتی به چندین زبان ازجمله فارسی،کوردی و روسی در اوج توانمندی شعر سروده ودر سال ۱۲۸۶اولین روزنامه چاپی کرمانشاه به نام بیستون را به چاپ رسانیدودر سرخط آن چنین نوشت

ازاین پیش فرشته میزد خروش 

که گیتی بودکشور داریوش

برآنچه اوفزون کردماکاستیم

زهی زشت نامی که ماخواستیم

در ژاندارمری قم به درجه یاوری رسیدوسپس ۳سال به سنجابی رفت ودوشادوش مردم عشایرکه مادرش نیز از طایفه قلخانی ایل گوران بود درجنگ جهانی اول بامتجاوزان جنگید.سپس بعدازقیام لاهوتی خان درتبریز حکم اعدام غیابی او توسط رضاخان صادر شد و به تاجیکستان گریخت.درآنجابا زنی به نام سیسیل بانو ازدواج کردوماحصل آن چهار فرزند به نام های لیلا،گیو،دلیروعطیه شد.لاهوتی آنچنان در تاجیکستان وروسیه مورد احترام وتوجه بودکه وزیر فرهنگ تاجیکستان شدبعداز مرگش مجسمه اوبر سر در ساختمان اتحادیه نویسندگان نصب شدومنزلش به موزه ادبی تبدیل گردید.لاهوتی بعداز آوارگی شعری رابا محتوای زیر برای رضاخان سرود که چندسال بعدتعبیرشدواو نیزبه سرنوشت لاهوتی دچارگردید:

هرآن کس دربدرم کرد زآشیانه خویش

خداکندکه شود دربدر زخانه خویش

در دوره پهلوی دوم به او اجازه بازگشت به وطن داده شدکه این باردولت شوروی با او‌موافقت نکرد.لاهوتی تا آخرین لحظه حیاتش همچنان عشق به وطن وشهرش کرمانشاه رادر دل داشت وبه گفته کسانی که بااودر شوری دیدارکردندتنها آرزویش بازگشت دوباره به کرمانشاه بود.سرانجام این ابر مرد تاریخ ادبیات معاصر ایران در آوارگی وغربت در فروردین ۱۳۳۶چشم از جهان بست ودر قبرستان مشاهیر روسیه به خاک سپرده شد(✍✍محسن درکه)


@mala_pire

نظرات 4 + ارسال نظر
Baran 1400/09/20 ساعت 18:31

ترسم آزاد نسازد ز قفس، صیادم

آنقدر تا که ره باغ رود از یادم

 

بس که ماندم به قفس، رنگ گل از یادم رفت

گر چه با عشق وی از مادر گیتی زادم

 

آتش از آه به کاشانه صیاد زنم

گر از این بند اسارت نکند آزادم

 

سوز شیرین وشکر خنده دلداری نیست

ورنه من در هنر استادتر از فرهادم

 

ز اولین نکته که تفسیر نمودم از عشق

کرد اقرار به استادی من استادم

 

گرچه باشد غم عالم به دلم لاهوتی

هیچ کس در غم من نیست، از آن دلشادم


درود و سپاس بابت معرفی ایشان

سلام
کرمانشاه شاعر فارسی گو و کرد فراوان دارد یکی از آنها روانشاد استاد یداله بهزاد بود که معلم ادبیات ما بود

Baran 1400/09/21 ساعت 09:58

در مُصحَف جمالت،
ای آیت نکویی
جز اخم تو بر ابرو، خط خطا ندیدم.

سلام بر شما
سرچ کردم.این بیت .از استاد بهزاد را خواندم.
سپاس از معرفی اساتید

با درود
خدا رحمتش کند هم سختگیر بود و هم دوست داشتنی

Baran 1400/09/26 ساعت 10:01

سلام بر شما
آدینه یِ تان بخیر و خوشی.
سپاس از ذکر شهادت بانوی آب و آینه.بنده هم.شهادت ایشان را خدمت شما تسلیت عرض میکنم.و در رابطه با سفارش تان.که هر وقت .ستاره در آسمان دیدم،...تا به اکنون .انجام وظیفه کردم

سلام
سپاس بزرگوار
تهران الان ابری است
صبح که دختر را می خواستم به مترو برسانم چند عدد کوچولو دونه ی برف به شیشه ماشین خورد
فکر کنم اینجا که اینطوری باشد اونجا حتما برفی است

Baran 1400/09/27 ساعت 17:48

سلام و وقت بخیر
به به.دونه ی برف.چشم شما روشن
والا.اونجا را نمی دونم .ولی اینجا. سرصبحی مه بود.آسمان پیدا نبود.ساعت ده باران گرفت و آسمان خاکستری شد.۱۲ باد شدید و
یکهو خورشید درآمد و آسمان آبی شد.
قدرت خدا شکر

سلام
خدا را شکر امروز باران خوبی بارید
و تا بعد نماز مغرب و عشا ادامه داشت
وقتی از مسجد بیرون آمدم دیگه قیع شده بود و لی هنوز آسمان ابری است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد