باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

کر‌ونا بر ضد بشر

پسر دایی مهربانم هم با کرونا جهان را بدرود گفت 

ر‌وز عاشورا بهش پیامک دادم ولی جوابی نگرفتم 

به خود گفتم حتما سرش گرم هست  و پیامک را ندیده 

در حالیکه بستری بود و ما بی خبر بودیم 

چند روز بود که می خواستم زنگی بهش بزنم ‌و حالش را بپرسم ولی نشد که نشد 

تا اینکه خبر رسید دیشب به ملاقات معبودش نائل آمده است روحش شاد باد 

********

ای ساربان آهسته ران ،کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود

من مانده ام مهجور ازو،درمانده و رنجور ازو
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می رود

گفتم به نیرنگ وفسون ،پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود

محمل بدار ای ساربان ،تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان،گویی روانم می رود

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran 1400/05/31 ساعت 18:42

سلام و عرض تسلیتخداوند اموات را رحمت کندروح پسر دایی شاد.وقرین رحمت الهی

دلتنگ شدیم.آقای امیر علی خان.
شعر زیبایی نوشته اید.
این نبودن ها.این به یک باره رفتن ها...

خدا شما و عزیزان تونو. برای همه ی ما زنده و سلامت.حافظ و نگهدار باشه

سلام
و سپاس
امروز در مراسم دفن اش شاید بیست نفر آمده بودند
تنها خواهرش که پزشک است گفت فقط یک ساعت کنارش نبودم
که پر کشید و رفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد