باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

بدون تو نقطه‌ای حیرانم

در وسعت این دایره

با تو

گردی جهان

گرداگرد من جمع می‌شود

کوچک می‌شود

و چون حلقه‌ای انگشتم را می‌پوشاند!

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran 1400/03/27 ساعت 07:23

امید

هنگامی که

آن بالاها، در قلّه ها

کولاک و سرما در درخت ها و بوته ها بیداد می کند،

غم نخور –

از ریشه، در درّه ها،

 گیاه تازه و غنچه دار می روید.

(ترابلس – ۱۹۸۸)

 

سلام بر شما
سپاس از معرفی شاعر،با یک شعر زیبا!

سلام
از وبلاگ شما آدرس برداشتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد