پله برقی روبروی مسجد یکی از خروجی هایش خراب بود
دویست متر آنور تر وسط خیابان که نرده نداشت
از آنور خیابان به اینور آمدم
تا ناچار نباشم از آن پله ی معیوب با این زانو درد پایین بروم
به خونه که رسیدم
فهمیدم برق قطع است
پس سه طبقه را بدون آسانسور بالا رفتم
..........
این روزها انتقاد از جمهوری اسلامی خیلی بالا گرفته
بیشترین نا شکری هم از طبقه ی مرفه و نیمه مرفه است
که به یمن انقلاب صاحب خونه و زندگی و ماشین شاسی بلند و ویلا در شمال هستند
و بعضی ها ملک در آنور آب
خدا به دادمون برسد از این همه ناشکری
کاش به عقبه ی زندگی مون یک نگاه بیاندازیم که چه داشتیم و الان چه داریم
درود بر شما.
مصدق.به قول چرچیل.یک وطن پرست کچل،مم لکت رو می چرخوند.
من از پله برقی و آسانسور، به شدت وحشت دارم.
دفعه پیش.خواستیم بریم دکتر.محکم بازوی عروس بزرگه رو چسبیدیم.که ایشان.ریز ریز.
زانو بند طبی ببندین.
خونه.مهمونی .مسجد،پاهاتونو دراز کنید.
روی مبل و صندلی بنشینید.
کمتر از پله ها استفاده کنید.
این ها رو دکتر توی ۲۶ سالگی به ام گفت.
وسط امتحان سارا.
برق رفت.
فردا روز برق بود.
امدن چکاب کنتور برق انجام دادن.
یعنی فکر کردن.پشت کنتور استفاده می کنیم.آمدن و دل و روده کنتور ریختن بیرون .مجدد پلمپ کردن.بعد تشکر کردن و
رفتن.
مامان من ام با شما موافقِ.که ناشکری و اصراف باعث اوضاع کنونیِ مملکته...
کاش امثال دکتر
سلام
زانو درد من کلا نداشتم فکر کنم از عوارض بعد راهپیمایی اربعین است آخه آدم صدکیلومتر راه را سه روزه می رود ؟
اگه راه باز بشه این بار خودم تنها فقط چهار و پنج روزه می روم و قبل از اربعین هم بر می گردم
یک بار در زمان تجارت یکی گفت کاری می کنم که هزینه ی برق مغازه نصف شود
گفتم نه عزیزم حلال خودم از گلو پایین نمی رود چه برسد به حرام
چشم پزشگ عینک تجویز کرد رفتم با فرم شد پانصد تومن ولی سازنده ششصد فاکتور داد و گفت این صد تومن برای جبران فرانشیژ
گفتم نه برادر من به قراردادها احترام می گذارم همان پانصد را بنویس
فکر کرده من اوباما هستم که زیر قولم و قرار داد بزنم
همسر میگه مهریه مرا بده
گفتم هشتاد و پنج تومن است از جیبم بر دار
بمن چه که تورم بالا رفته