باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

آخرین روز شعبان

برای خرید بسمت تره بار رفتم

مسیر تره بار از کوچه ی با صفایی است 

که درختان تو در تو  دارد و  محیط آرام و بی سر و صدایی است 

اسمش کوچه ی  درختی است  ولی من به آن گذر عشاق می گم 

قبل کرونا وقتی مدرسه باز بود 

صفا سیتی  دختر ها و پسر های دانش آموز بود 

در حال عبور به حکومت چهل و دو ساله  جمهوری اسلامی فکر می کردم 

در ذهنم حوادث گوناگون. همین طوری  مرور می شد 

انقلاب جنگ تحریم  ٬ صف های طویل مرغ و تخم مرغ ٬ قند و شکر و حتی سیگار بهمن و آزادی 

گفتم نکنه  این چهل دو سال  این ملت سر کار بوده اند و الکی عمر گذاشتند 

توی همین فکر بودم که پای راستم پیچ خورد و محکم زمین خوردم !

یک عابر نگاه کرد 

با دست اشاره کردم که سالم هستم 

خنده ام گرفت یعنی پاسخ خدا بود که مواظب فکر کردنت باش ! 

موقع برگشت 

از دور دود غلیظی دیدم مثل دود قطار 

همراه دود سرفه های شدید  همین طوری که به دود نزدیک می شدم گفتم سرفه ها کرونایی است 

چند تا جوان دور هم ایستاده بودند یکی شون که کل دستش خال کوبی بود 

البته فکر کنم روکش بود 

آخه کی حاضره درد سوزن را به این شکل تحمل کند 

سیگار می کشیدند با درود غلیظ و سرفه می زدند 

و آب دهان می انداختند 

گفتم کروناست 

گفت نه بابا گل است 

بعد هم تعارف زد !

من هم که روزه بودم 



نظرات 3 + ارسال نظر
Baran 1400/01/26 ساعت 23:46

سلام ،
طاعات و عبادات شما قبول حق
التماس دعا

سلام
سپاس

Baran 1400/01/26 ساعت 23:55

چه کوچه ی با صفا و خنکی رو به تصویر کشیدن
خدا رحم کرد.والحمدالله که بخیر گذشت.بیشتر مراقب باشید

توی این چهل و چند سال.از آن بخشی که.من بیاد دارم.وجدانن سخت بود.خصوصا ده سال اخیر.فاجعه بود.وهمچنین اوضاع کرونا.بی کاری .خیلی ها.از جیب دارن می خورن.مثلا فروش حلقه ی ازدواج.اجناس منزل....
خدا بخری بگذرونم الهی

نه ماه و نه روز و نه ساعت و
نه دقیقه .زحمت بکش.وآن وقت ...طفلی مادراشون...

سخت گذشت
ولی خوبی اش اینست که می. گذرد

Baran 1400/01/26 ساعت 23:57

وآنجا که فرمودین،صفا سیتی،
تعارف زدن.
بلند خندیدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد