باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

شروع راهپیمایی

صبح زود بر خواستیم بعد صرف صبحانه راهپیمایی را خواستیم آغاز کنیم

دوستم گفت بیا تا عمود یک را با وسیله ی نقلیه طی کنیم 

مبلغ ده هزار تومن کرایه راه تا عمود یک بود البته مسیر هم طولانی بود

در عمود یک پیاده روی را آغاز کردیم قرار بود تا عمود پانصد برویم 

در بین راه کلی از زائران پذیرایی می شد 

ما بیشتر آب می نوشیدیم 

کم کم خستگی به همراهم غلبه کرد 

ساک دستی اش اذیتش می کرد 

من با کوله پشتی خیلی راحت بودم 

ولی ترجیح دادم یک چرخ دستی تهیه کنیم که هم فشار مالی بر دوستم نیاید و هم فشار حمل بار 

یک چرخ هستی را به مبلغ شصت و پنج هزار تومن خریدیم 

کوله پشتی و ساک و بسته ی حاوی تنقلات را به آن بستیم و بیشتر راه را من تحملش کردم البته سختی نداشت 

نماز را به جماعت خواندیم و نهار قورمه سبزی هم میل کردیم 

دوستم دو سه نفر از هم مسجدی هایش را در آن موکب دید 

من به شوخی به آنها می گفتم 

سال دیگه مودبی خواهم زد که هم نوشابه بدهند و هم قلیان دود کنن

رفتار بعضی از زوار طلبکارانه بود، که اصلا خوشم نیامد

بعد استراحت راه افتادیم هوا خوشبختانه گرم نبود

تا موکب سیصد و هفتاد راه رفتیم تا به موکب ترکیه رسیدیم و همانجا اتاق کردیم 

موکب تمیزی بود 

موقع خواب پتو های تمیز را آوردند 

شام  جالب نبود

من خیلی زود خوابیدم 

البته خیلی ها می گفتند ساعت دوازده یک راه بیفتید تا گرمای روز را نخورید

ولی دوستم ترجیح داد صبح خیلی زود قبل از نماز حرکت کنیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد