سلام مهربان شما که پستاتون هرگز مثل روبات بی احساس و روزمره نبوده... همیشه حرفی برای گفتن داشتین که تامل انگیز بوده... دیدن پست جدیدتون خوشحالم کرد... اینروزا کمتر چیزی شادم میکنه و همه چیز واسم ساز مخالف میزنه... لطفا خداحافظی نکنین... سپاس.
باسپاس از شما حرفاتون قوت القلب است و تشویق برای برگشتن به جمع دوستان البته خداحافظی من به این منظور نیست که به دوستان سر نزنم تقریبا هر روز به وبلاگ های مختلف سر می زنم گاهی با اسم و گاه بدون اسم کامنت می گذارم بهر حال از لطف شما سپاسگزارم
سلام دوباره متاسفانه صداقت و سادگی دیگه بهایی نداره... بارها ضربه شو خوردم اما سخته برام دورنگی و ریا... مثل همیشه تامل انگیز بود. جاودانگی نثارتون.
من وقتی به خودم رجوع می کنم می بینم بعضی وقت ها قلبا از یک چیز خوشم نمی آید ولی سکوت می کنم و بعضی وقت ها هم جبهه ی الکی می گیرم اینه که همیشه به خودم گفته ام: من آدم مخلصی نیستم
سلام بزرگوار خب با این توضیح شما... بخصوص سکوت در برابر هر آنچه که عذابم میده از ویژگیای بد من شده...بهم یاد دادن در برابر همه چی سازگار باشم... یکی از دلایلی که این وبلاگ رو ساختم همین بود که اینبار بدون اسم هر چی خواستم بگم... البته با توضیح شما منهم آدم مخلصی نیستم. سلامت باشین الهی.
سلام : این هم سکوت است و هم تحمل
که دومیش برای آدما سخت تر هست بعضی وقت ها برای تداوم زندگی آدم ناچار است هم سکوت کنه و هم تحمل یعنی آدم خودشو فدای راحتی بقیه باید بکند و از این فدا کردن هم هیچ وقت دلخور نیست
حرف آخر یا روز آخر دیگر چیزی نمانده است. چیزی به روز آخر یا حرف آخر یا.. آخرین روز دیروز بود روزی پیشتر یا روزی از همان روزها زمین خلاف عقربههای ساعت میچرخد یا ساعت خلاف گردش چشم یا.. سرعت عمر سرعت نور بود و ما قرنها پیش خاموش شدیم. امروز تنها تلألویی از خاطرات خویشیم. این شعر شعری برای مردگان است که مردانشان از فرط تنهایی بر دندهی چپ پوسیدهی خود دست میکشند و زنان با حدقههای خالی به غلاف مار چشم دوختهاند. زمین خلاف گردش آسیاب چرخید نوبت ما دیروز بود روزی پیشتر یا روزی از همان روزها لحظهای خالی یا خلأ زمان حرفی بیحرف یا.. سکوت فرقی نمیکند مهم چیزی بود که بود یا نبود نیست یا.. مهم اتفاقی بود که افتاد یا نیفتاد نمیافتد یا..
سعی کردم بار دیگر عشق را با عاشقی جواب دهم فرقی ندارد دیروز و با امروز و یا دیگر روز
سلام اینجوری نگین... یه تلقین خیلی تضعیف کننده ست.. من دوستای زیادی توی نت ندارم... بازم وبلاگ دارم توی بلاگفا و میهن و پرشین اما تعداد افرادی که مشتاق خوندنشون هستم انگشت شمارن و شما از مهمترین اونها هستین... البته من مهم نیستم... اما مهم نوشته های شماست که بسیار باارزشن... و من منتظرشون هستم. چشم خواهم نوشت.
ممنون از حضور شما و تشویقتون و باز هم تشکر از اینکه منو جز مهمترین خواننده گان فرض کرده اید
سلام مهربان
شما که پستاتون هرگز مثل روبات بی احساس و روزمره نبوده... همیشه حرفی برای گفتن داشتین که تامل انگیز بوده...
دیدن پست جدیدتون خوشحالم کرد... اینروزا کمتر چیزی شادم میکنه و همه چیز واسم ساز مخالف میزنه...
لطفا خداحافظی نکنین...
سپاس.
باسپاس از شما
حرفاتون قوت القلب است و تشویق برای برگشتن به جمع دوستان
البته خداحافظی من به این منظور نیست که به دوستان سر نزنم
تقریبا هر روز به وبلاگ های مختلف سر می زنم گاهی با اسم و گاه بدون اسم کامنت می گذارم
بهر حال از لطف شما سپاسگزارم
سلام دوباره
متاسفانه صداقت و سادگی دیگه بهایی نداره...
بارها ضربه شو خوردم اما سخته برام دورنگی و ریا...
مثل همیشه تامل انگیز بود.
جاودانگی نثارتون.
من وقتی به خودم رجوع می کنم
می بینم بعضی وقت ها قلبا از یک چیز خوشم نمی آید ولی سکوت می کنم
و بعضی وقت ها هم جبهه ی الکی می گیرم
اینه که همیشه به خودم گفته ام: من آدم مخلصی نیستم
سلام بزرگوار
خب با این توضیح شما...
بخصوص سکوت در برابر هر آنچه که عذابم میده از ویژگیای بد من شده...بهم یاد دادن در برابر همه چی سازگار باشم...
یکی از دلایلی که این وبلاگ رو ساختم همین بود که اینبار بدون اسم هر چی خواستم بگم...
البته با توضیح شما منهم آدم مخلصی نیستم.
سلامت باشین الهی.
سلام :
این هم سکوت است و هم تحمل
که دومیش برای آدما سخت تر هست
بعضی وقت ها برای تداوم زندگی آدم ناچار است هم سکوت کنه و هم تحمل
یعنی آدم خودشو فدای راحتی بقیه باید بکند و از این فدا کردن هم هیچ وقت دلخور نیست
سلام
روحش شاد و یادش همیشه گرامی
سلام امیر علی
مرسی که هستی
حرف آخر
یا
روز آخر
دیگر چیزی نمانده است.
چیزی به روز آخر
یا
حرف آخر
یا..
آخرین روز دیروز بود
روزی پیشتر
یا
روزی از همان روزها
زمین خلاف عقربههای ساعت میچرخد
یا
ساعت خلاف گردش چشم
یا..
سرعت عمر
سرعت نور بود و
ما قرنها پیش خاموش شدیم.
امروز تنها
تلألویی از خاطرات خویشیم.
این شعر
شعری برای مردگان است
که مردانشان
از فرط تنهایی
بر دندهی چپ پوسیدهی خود دست میکشند
و زنان
با حدقههای خالی
به غلاف مار چشم دوختهاند.
زمین خلاف گردش آسیاب چرخید
نوبت ما دیروز بود
روزی پیشتر
یا
روزی از همان روزها
لحظهای خالی
یا
خلأ زمان
حرفی بیحرف
یا..
سکوت
فرقی نمیکند
مهم چیزی بود که بود
یا
نبود
نیست
یا..
مهم اتفاقی بود
که افتاد
یا
نیفتاد
نمیافتد
یا..
سعی کردم بار دیگر
عشق را با عاشقی جواب دهم
فرقی ندارد
دیروز و با امروز
و یا دیگر روز
سلام
جواب دادنتون خودش ارزش یه پست داره...
اما کاشکی زودتر بنویسین...
سلام
دوست دارم بنویسم
ولی مثل یک ماشین قراضه شده ام که توی سر بالایی گیر کرده
ممنون که سر می زنی
منتظر مطلب جدیدت هستم
تو هم با من نبودی
مثل من با من
و حتی مثل تن با من
تو هم با من نبودی
آن که می پنداشتم باید هوا باشد
و یا حتی گمان می کردم این تو
باید از خیل خبرچینان جدا باشد
تو هم با من نبودی
تو هم از ما نبودی
آن که ذات درد را باید صدا باشد
و یا با من ٬ چنان هم سفره ی شب
باید از جنس من و عشق و خدا باشد
تو هم از ما نبودی
تو هم مومن نبودی
بر گلیم ما و حتی در حریم ما
ساده دل بودم که می پنداشتم
دستان نا اهل تو باید
مثل هر عاشق
رها باشد ...
این نوشته هم زیبا و پر احساس است
موفق باشید
سلام.....مرسی از حضورتون گفتین متنی که قبل براتون کامنت کردم.از کی بود.از خودم نبود برام کامنت کردن.منم براتون فرستادم
ممنون از جواب شما
سلام
اینجوری نگین... یه تلقین خیلی تضعیف کننده ست..
من دوستای زیادی توی نت ندارم... بازم وبلاگ دارم توی بلاگفا و میهن و پرشین اما تعداد افرادی که مشتاق خوندنشون هستم انگشت شمارن و شما از مهمترین اونها هستین... البته من مهم نیستم... اما مهم نوشته های شماست که بسیار باارزشن... و من منتظرشون هستم.
چشم خواهم نوشت.
ممنون از حضور شما
و تشویقتون
و باز هم تشکر از اینکه منو جز مهمترین خواننده گان فرض کرده اید
سلام بزرگوار
سپاس از شما...
البته من گفتم شما از بهترین وبلاگ نویسا هستین...
باز هم ممنونم از شما.
سلام
ممنون از لطف شما
کاشک اونی که شما می گوئید باشم