باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

پایان



                         

نظرات 12 + ارسال نظر
بانوی اجاره ای 1391/11/02 ساعت 14:21

امیر علی ؟!
کجا هان؟
بدو توضیح بده ببینم چی شد که اینجوری شد ؟!
بدو امیر علی ..بدو ..(نگران)

بانوی اجاره ای 1391/11/02 ساعت 14:33

میدونی گاهی وقتا ادم میمونه مستاصل ..
نمیتونم بگم بمون بنویس وقتی میلت نمی کشد ...
اما میتونم قول بگیرم که خوب شدی دوباره بیایی ..
هوم ؟

بانوی اجاره ای 1391/11/02 ساعت 14:35

مراقب احتیاط باش عزیز دل ..

ممنونم
بانو

محمد 1391/11/04 ساعت 19:10 http://www.myfava.blogsky.com/

سلام

چرا؟

بــــــارهــا لـــــحظه ی رفــــــتنت را صـــــحنه ســـــازی کردم...

اما ؛

هنوز هم...

مــــــــرگ من مشـکـــــــوک است... !!




یعنی چی امیرعلی ؟
دیگه نمی نویسی ؟
چرا ؟
لطفا برام بگو
ما که خواننده ی وبلاگت هستیم
حق داریم بدونیم حداقل چرا

سلام آنا
احساس خستگی و یکنواختی دارم
اما بهت سر می زنم

این روزها بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم...
دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم و نه هراس از دست دادن را...
هرکس مرا میخواهد به خاطر خودم بخواهد...
دلم هوای خودم را کرده است ...

ممنونم از حضورت
مرسیییییییییییییییی

خاکستری 1391/11/06 ساعت 21:34 http://adam

چی شد برادر به قول یه یارویی کی خسته است دشمن!امانه شما .

ننویسی بیشتر احساس یک نواختی می کنی .
برو اما یادت نره برگردی .

از اینکه زندگی روباتی داشته باشم خسته شده ام

لاله 1391/11/06 ساعت 23:08 http://nocomment.blogsky.com

سلام
خیلی وقت نبودم و تنها وبلاگی که ادرسش به خاطرم مانده بود وبلاگ شما بود :(

تقریبا هر روز می اومدم برای مطالب جدیدت ولی خبری نبود

من ودفترم 1391/11/07 ساعت 10:31

رویاها نیز پیر می ‌شوند
اما کشان کشان و پیوسته
پیش می‌آیند
پا به پای من
که از دیرباز
دست در دست‌شان داشته‌ام.
از ما کدام‌ یک پیش‌تر از پای خواهیم افتاد
رویاها
که سایه‌‌ام می‌انگارند؟
یا من
که واقعیت‌شان پنداشته‌ام؟

رویا هایی که از دیر باز
مانند سرابی دور بودند
نقس زنان بسمتشون دویدیم
انرژی گذاشتیم و عرق ریختم تا بهش رسیدیم
ولی وقتی لمس اش کردیم فقط دستمون را سوزانید

یه زن 1391/11/07 ساعت 19:25 http://1-zan.blogsky.com/

سلام مهربان عزیز...
بغضم گرفت...خیلی...
انتظار نداشتم اصلا... بخاطر مشغله و مشکلات خاص نمیتونستم زیاد بهتون سر بزنم و الان یه حس بد دارم...
کاشکی منصرف شین بزرگوار...
وجودتون واسه نت خیلی ارزشمنده... و واسه من.

با سلام و احترام
دوستهای خوبی مثل شما ها به آدم انرژی می دهند
من هر روز به وبلاگ دوستان سری می زنم
ولی از اینکه یک کاری را مثل روبات بصورت مستمر و بی انگیزه انجام دهم خوشم نمی آید
موفق باشید

روزگارما 1391/11/07 ساعت 23:15

نرو تازه پیداتون کردیم.

چه خوبه توی وبلاگ ها آدم دوستای پیدا می کنه که قلبشون بهم نزدیک است و جنسیت هم در اون دوستی ها ملاک نیست
می نویسند برای هم و شاید هم تا آخر عمرشون هم همدیگر را نبیند
و یا خیلی صمیمی بشن ولی وقتی از کنار هم رد می شن برای هم غریبه اند

sheler 1391/11/10 ساعت 02:12 http://po0ozkhand.blogfa.com

khoda rahmatesh kone

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد