باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

و شاید

 

کاشک کسی این اعداد را پیدا کند 
و من می نویسم شاید خواننده ای باشد
احساس سنگینی می کند دوباره این سینه فشار داده شده ام
می خوانمت انگار نوشته هایت , کلماتت, کوهی شده
این گلو شاید بار دیگر تحمل نیاورد
من هم دلم هوس دریا را دارد
بیا دست در دست هم موج ها را مسخره ی خود کنیم
به دریا بزنیم و برویم و برویم
 و شاید
خود را گم کنیم  

 

نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1391/09/21 ساعت 17:10

چشمان ما هم تر شده ی عشق است
باشد باز هم
مرا ترک کن

سلام دوست من به اسم کلبه تنهایی دانشجویان لینک کن و بگوتا لینکتون کنم منتظرنظراتت هستم بهم سربزن اپم

وبلاگِ جالبی دارین با دلنوشته هایِ دلنشین وزیبا
ممنونم از حضورِ سبز ونظرِ دلنشینتون دوستِ من

سلام،ممنون که به من سر می زنید،در ضمن هم شعر و هم عکس زیبا بود،موفق باشی.بای

بـــــاران هـــمیشه مـــــیبـــ ــارد
امــا مـــردم ســـ ــتاره هارا
بیـــ ــ ــشتــر دوســــت دارنــد
نـــامردیـــــســت...!!!
آن هـــمه اشـــک را
بـــه یــــک چــ ـــشمک فروخـــــتنـــ ــد!!!

میگن بارون برای آدم دلتنگی میاره
مخصوصا وقتی که ابر هم دلش پر باشه
هی برق بزنه هی زمین رو بلرزونه

پنبه آتش گرفته‌ای است‌
قلب من،
کف مزن‌
شعله‌ورش مکن.
باد را ببین‌
چگونه درختان را دور می‌زند
و سوی دلم می‌خزد
کف مزن‌
شعله‌ورش مکن.
قلبم را
در آتش این جزیره تاریخ بگذار تا بسوزد
کف مزن‌
شعله‌ورش مکن‌
باد را ببین
چگونه مرا در دهان گرفته و بر آب می‌رود

دیگر نیاز به کف زدنت نیست
همین آه
برای شعله ور کردنش
کافیست

چمدانت را می‌بستی
مرگ ایستاده بود
و نفسهایم را می‌شمُرد.

منتظر بودم فقط بگویی نرو

وقتی تکیه به چار چوب در داشتم

ترانه 1391/09/23 ساعت 20:20 http://5e-varune.blogsky.com

دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …

عصر جمعه ها
آدم نا خود آگاه دلتنگ است
مخصوصا وقتی ببینه اونایی که هم دورش هستند
تنهایش را احساس نمی کنن

خیلی زیباست..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد