باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

جایی که همه با هم رفیق اند

ساعت پنج صبح بیدار شدیم رفتیم بالاتر از ظفر یک کلینیک برای ام آر آی مجدد همین طوری که مسیر را در نسیم صبحگاهی در تاریکی هوا در ترافیک خلوت طی می کردم به خودم گفتم معلوم نیست که چرا این کلینیک ها را سمت شمال آورده اند که هم طرح ترافیک هست هم جای پارک پیدا نمیشه کاشکی جایی براشون در نظر بگیرن که دسترسی به آن از طریق مثلا مترو فراهم باشد

بعد ام آر ای به یک بیمارستان نزدیک خودمون رفتیم برای آزمایش خون ساعت ده صبح هم برای رادیو تراپی همراه ورجک به شهرغرب 

رفتیم تمام کادر درمانی ورجک را می شناختند یکی بهش نون بربری داد یکی بهش شکلات می داد تعدادی از بیماران هم با او بازی می کردند و ازش سوال می کردند ورجک هم که خوش صحبت براشون حرف می زد

مراجعین بسیار مودب بودند وارد که می شدند با همه احوال پرسی می کردند از دخترم پرسیدم انگار همه با هم دوست هستند

گفت فقط من توشون غریبه ام چون هنوز ده جلسه نیست که اینجا می آیم

احساس می کنم صورتش کمی متورم است چشمهاش کلا باد داره انگار که گریه کرده باشه

هزینه آن هم که زیاد است تقریبا برای هر بار حدود هشتصدهزار تومن

دکتر جراحش با ام آر آی مجدد مخالف بود ولی پزشکی که رادیو تراپی می کند اصرار داشت که یک ام آر آی جدیدی بکند تا گیت زایده که باید تحت اشعه قرار بگیرد مشخص شود

قرار است پنجشنبه جواب ام آر آی داده شود

تا ببینیم مصلحت خدا چی است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد