باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

یک دنیا دلتنگی من

دلم تنگ است 
برای خانه پدری
برای گلدان‌های شمعدانی کنار حوض
برای بوی زعفران شله زرد های نذری
برای باغبان پیر که پشت درخت بید یواشکی سیگار می‌کشید 
برای قرمزی و شیرینی‌ یک قاچ هندوانه 
برای خواب روی پشت بام, یک شب پر ستاره
برای پریدن از روی جوب 
برای ایستادن در صف نانوایی 
برای خوردن یک استکان کمر باریک چایی برای قند پهلویش
برای پنیر و گردویش 
برای بوی نمناک خاک کوچه پس کوچه 
برایِ هیاهویِ بچه‌ها پشت دیوار هر خونه 
خانه پدری یک بهانه بود 
دلم برای کودکی‌هایم 
دلم برای نیمه ی گم شده ام 
دلم برای خودم تنگ شده است............... 
نیکی فیروز کوهی


نظرات 5 + ارسال نظر

سلاام...
دلم برای خودم تنگ است!...
.
.
سلاامت و دلشاد باشین...

سلام
ممنون از حضورتون

محبوب 1392/09/26 ساعت 19:12

دلم برای عاشقی هایم در ان کوچه تنگ است
برای لی لی بازی کرذن ها
فحش خوردن ها وکی ادم می شوم تا توی کوچه بازی نکنم
دلم برای دختر همسایه که چه زود مرد
دلم برای خود خودم تنگ است

خاکستری 1392/09/26 ساعت 22:11

دلم برای دسته قاصدک هایی که با هجوم باد به کوچه ی بازی ها
کوچه ی کودکی های ما پناه می آوردند ....
دلم برای خودم برای کودکیم ، برای خوش خیالیم تنگ شده است .
ممنون برای این قدر حسن سلیقه تان

فاطیما 1392/09/28 ساعت 19:44

وای
چقد پست جدید
ببخشید نبودم
درسام خیلی سنگین شده
برم آپای جدیدتو بخونم فعلا

دل من تنگ تمام آن چیزی ست که دیروزها داشتم و امروز ندارم ...

سلام یلداتون پرستاره

آدما همیشه حسرت اون چیزای را می خورن که فکر می کنند داشته اند
من هم همیشه دلم می خواد بر گردم به گذشته در صورتی که گذشته ی راحت و امنی هم نداشته ام
یلدای شما هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد