باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی‌ پوشی به کام باده رنگین نمی ‌بینی به جام نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می ‌باید تهی است ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار گر نکوبی شیشه غم را به سنگ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ سال نو را با همه سختیها به همه مهربانان شادباش میگویم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد