باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

حباب

خورشید مدت هاست دیگر طلوعی ندارد که بسوزاند این دلنوشته های توست که با آتشش می سوزاند و خاکستر می کند عشق نه درد است و نه دلتنگی و نه اندوه عشق فقط عشق است مگر می شود بوی گل یاس را تعریف کرد و هیچ کسی محصور در حباب نیست این آستین پاک شده ی از اشک نوشته های توست مدت ها بود که گم کرده بودم که چه بنویسم و چه بخوانم شاید حرف ها احمقانه باشد برای تو و یا شاید برای من اما این ابلهی را دوست دارم
نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1391/09/15 ساعت 18:34

مخاطب خاصی ندارد نوشته هایم!


اما تا دلت بخواهد همدرد دارد،


داغِ تمامِ نوشته هایم …

کنارم باش



آنقدر نزدیک



که دلم برای دلتنگی هایم تنگ شود..

لیلی 1391/09/16 ساعت 12:17 http://sara1246.blogsky.com

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...



تنهایی رادوست دارم زیراعشق دروغی درآن نیست ...


تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...


تنهایی را دوست دارم ز یرا خداوند هم تنهاست ...


تنهایی را دوست دارم زیرا....


در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار


کشیدنم راپنهان خواهم کرد

امروز برایم رور دیگری است
فرق دارد با روز های دیگر
دیگر دلتنگت نیستم
چون آمدی و دیدمت

[ بدون نام ] 1391/09/16 ساعت 13:05

تو هم دیواری کوتاه تر از من برای سنگ پرانی ات پیدا نکردی

باشد این هم می گذرد مدت هاست که سنگ دیدگانت جسم و روحم را نشانه رفته است

زیباست :)

آنا 1391/09/17 ساعت 22:52

سلام امیر

خوشحالم که منبع الهام باشم

یادم به یک دیالوگ در فیلم خانه ای روی اب افتاد
که رضا کیانیان در جواب کسی که گفت تو امید من هستی
؛ وای به حال کسی که من امیدش باشم

بگذریم

اما در کل زیبا نوشته ای
خواستم تشکر کنم
بچه ها نظر می گذارند و می رسد به من
خواستم تشکر کنم
و در وبلاگ خورشید هم برایت نوشته ام

بله دارم رها می شوم
تقریبا شده ام
طنابی حس نمی کنم
حالا می فهمم که قبلا فکر می کردم طنابی ندارم
ولی حالا مطمئنم که ندارم

برای گذران وقتهایی که تنها هستم
فیلم می بینم
نه فلسفی
که می خواهم مغزم کپک بزند
بهتر است برای مدتی ـ در پرانتز
تخیلی می بینم
و تازه فهمیده ام خوب ست
اما رویا بازی کند !

جلسه ی بعدی مشاور من دی ماه است
که دکتر این مدت را گذاشت
برای کنار امدن من با خودم
من با من
دارد درست می شود
وقتی سعی می کنی
چیزی را درست کنی
ممکن است موانع زیاد شود
اما مهم این است که می خواهم
تمام .

سلام
یکی از آشنا ها که بیماری جسمی سختی داشت مدت ها مداوا می کرد
بالاخره بعد از مدتی خسته شد و گفت : من سعی خودم را برای بهبودی کردم و بقیه اش با سرنوشت
عجیب که الان از من هم سالم تر است
بالاخره من هنوز نفهمیده ام که ما هم جزء اون بچه ها هستیم که نظرمون بدست شما می رسد یا نه ؟
برایت آرزوی سلامتی دارم

آنا 1391/09/17 ساعت 22:53

راستی الان دیدم تیتر عوض شده
خواستم تبریک بگویم

از خودت برایم بگو
خوبی ؟

من هم خدا را شکر خوبم
من کلا طنز را ترجیح می دهم
بزرگی می گفت تنها راه اظهار حقیقت مسخره کردن حقیقت است
اما احساسی و غمناک نوشتن خیلی به دل آدم می چسبه اونم من نمیدونم چرا شاید به خاطر روحیات ما ایرانی هاس
مثلا آهنگ های خیلی شاد را اکثرا دوست ندارند در صورتیکه آهنگ های ملایم و غم دار را خیلی ها می پسندند
علت تعویض تیتر این بود که یکی از خواننده های وبلاگ نوشته بود این تیتر به نوشته هات نمی آد من هم عوضش کردم

تنهائی
صدای آکاردئونی ست
که هیچ وقت نمی فهمیم
از کجای خیابان می آید...

و یا شاید این نوای غریبانه اس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد