باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

پناه بر خدا

بعضی وقتا خدا در دقیقه نود یک حال به آدم می ده  . البته بعضی وقتا هم  می خواد ببینه چقدر صبور هستی هی جلوت سنگ می اندازه 

سال شصت هفت هشت بود یک آپارتمان با هزار قرض و قوله خریده بودیم که به علت جابجایی  اجاره دادیم آن هم به قیمت خیلی منصفانه  

چندین سال نشستند و آزاری نه ما به آنها رساندیم و نه آنها تا اینکه تصمیم به فروش آن گرفتیم  به مستاجر اطلاع دادیم  از آن موقع به بعد ما شدیم شمر  و یزید و  ......

نه جواب تلفن را می داد نه در را رویمان باز می کرد نه اجاره می داد نه پول آب و برق  تا  حوصله مان بسر آمد و  دست به دامان دادگاه شدیم 

مستاجر نازنین  هم با داشتن چند آشنا در دادگاه  در هیچ یک از جلسات حضور نمی یافت و ما را هر سه چهار ماه یک بار دست خالی به تهران بر می گردانید 

اون زمان جو تبلیغات شدید علیه صاحب خانه ها بود  ما  هم ناچار بودیم هر چند وقت یکبار بچه های قد و نیم قد را در تهران بزرگ تنها بگذاریم و شبانه به سمت شهرستان حرکت کنیم و بعد دادگاه دو باره شب رو  دست از پا دراز تر به تهران برگردیم بچه هایی که بزرگشون کلاس چهارم بود و کوچکشون فقط چهار سال داشت  همیشه در این سفر ها تنها می گذاشتیم 

در یکی از این سفر ها نیمه شب صدای مشکوکی می شنوند فکر می کنند دزد آمده  یک چوب بدست پسرم می دهند که فقط چهار سال داشت و تمام  گوشه کنار های خانه را برای دستگیری دزد می چرخند ولی خوب ظاهرا دزد از ترس فرار کرده بود 

تا بالاخره دادگاه بعد یک سال و خورده ای رای را به نفع ما صادر کرده و حکم تخلیه را صادر کرد و بدست ما داد  و ما هم راهی کلانتری شدیم 

و یک مامور به ما دادند 

به اتفاق مامور راهی منزل مستاجر شده ولی  خانم مستاجر گفت شوهرش نیست مامور هم  گفت برو به شوهرت بگو بیرون بیاید نگذار از رختخواب بیرون بکشمش  زن مستاجر ترسید و شوهرش که تازه از حموم بیرون اومده بود را خبر کرد با سر خیس به کلانتری مراجعه کردیم و آنجا 

تعهد داد که حداکثر ده روزه خالی کند 

بعد برگشت به تهران با وکیلی از آشنایان صحبت کردم گفت می تواند شما را اذیت کند و بگوید توانایی پرداخت اجاره را ندارد و همین طور شما را سر بدواند 

ولی نمی دونم آن مامور را خدا فرستاده بود بعد ما چندین بار دیگر به در خونه مستاجر مراجعه کرده بود 

تا سر ده روز منزل را ویران تحویل گرفتیم 

ادامه دارد 


نظرات 2 + ارسال نظر
بهمن 1394/10/25 ساعت 17:35

عاموووو نداشتیم هاااان
تو هم میخوای مثه اون مستاجر اذیتمون کنی تا همه مطلب رو بگی ؟
میگم وقتی حکم نه نفع شما صادر شد ، یقه اون قاضی رو نگرفتی و بهش نگفتی اگه قانون با منه چرا بیش از یک سال منو سرگردون کردین ؟
البته میدونم هیچی نمیتونی بگی ...
واقعن عجب آدمهای بی حیائی پیدا میشه ! میگم احتمال داره اونا توی این زمین غصبی نماز هم خونده باشن ؟

آن قاضی اتفاقا خیلی دلش به حال کارمی سوخت ولی راه سو استفاده
همیشه در قوانین ما وجود دارد که حق را پایمال کنند و مستاجر ما با توجه به اینکه عوامل در دادگاه داشت از آن کانال های اطلاعاتی استفاده می کرد
همان ضعف قانون باعث شد که مردم دیگه خانه اجاره نمی دادند
الان کاملا قانون دیگر طرفدار سر سخت مستاجر ها نیست

ما هم دقیقا همین ماجرا رو با مستاجر خاله م داشتیم خودش شهرستان بود خونه اش شهر ما پدرم تو چند روز حکم جلب خانومه رو گرفت به خاطر بدهی 4 ماهه ولی خانومه خیلی شرور و کولی بود پدرم با مامور همش دنبالش بود تا انداختش زندان بعدش بدهیشو داد و آزاد شد اما خالی نمی کرد برای اونم کلی دردسر کشیدند تا بیرونش کردند خونه اجاره دادن دردسرای خودشو داره

متاسفانه ما از مستاجر شانس نیاورده ایم او تنها مستاجری نبود که ما را اذیت کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد