باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

حالا که هستیم



حالا که هستیم چرا نباید از بودنمون راضی نباشیم 






 وقتی ورجک خسته بشه اینطوری خوابش می بره


http://s4.picofile.com/file/7989623973/%D8%B9%DA%A9%D8%B30503.jpg



خانمی داره کمک می کنه


http://s2.picofile.com/file/7990294294/%D8%B9%DA%A9%D8%B30506.jpg

مرداب

http://s1.picofile.com/file/7984078595/1376528_413077415459942_1852626626_n.jpg


فقط این به ذهنم رسید


اوج  و عمق یک دلتنگی




http://s2.picofile.com/file/7977983331/1376428_756460157704040_813343293_n.jpg



http://s3.picofile.com/file/7977991391/elaheye_naz.mp3.html

ستاره ای که گم شد

بعد از مدت ها سری به پارک نزدیک خونه زدم پارک را دو سه دور چرخیدم 

رو ی بعضی از صندلی ها سه چهار تا پیرمرد را دیدم که دوتاشون مشغول بازی تخته نرد بودند و بقیه هم چشم به مهره ها داشتند که چی می آید یاد سخن اون بزرگ افتادم که زندگی مثل بازی تخته نرد هست هم مهارت می خواهد و هم شانس من که مهارتش را نداشتم 

زیر یکی از اون آلاچیق ها هم یک تعداد دیگر نشسته بودند و باقیمانده ی خاکستر خاطراتشون را زیر رو می کردند شاید چیزی باقی مانده باشد که هنوز روایت نکرده باشند ولی این جستجو فقط فقط بصورت قهقهه های بود که از ته دل نبود 

گوشه دیگر پارک مردی نشسته بود و با گوشی اش  صحبت می کرد و خلاء تنهایش را با اون طرف پر می کرد و پس از چند دقیقه باز هم شماره ی دیگر و حرف های تکراری هوا چطور است اینجا خنک است اونجا چطور است 

روی یکی از نیمکت ها نشستم مدت ها بود که آسمان را ندیده بودم دنبال ستاره ها چشم می گردوندم تا شاید ستاره خودمون که از بچه گی ها با او انس پیدا کرده بودم ببینم ولی مثل اینکه اون ستاره مدت هاست گم شده است


http://s1.picofile.com/file/7977986448/1391493_169273029938839_1952310507_n.jpg