باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی
نظرات 5 + ارسال نظر
Baran 1403/09/02 ساعت 16:56

درود بر شما
به به
درخت انار و
انجیر-پائیز زیبا.

امروز اینجا باد گرم بود.
همه ی برگ های صنوبر ها رو ریخت.
دمای هوا ۲۲ درجه .بالکن تابستونی بود و
یک عالمه رخت و لباس شستم.

سلام
حال شما
مازندران هم همین است
وقتی هوا آفتابی است خانم ها کلی لباس می شویند و روی نرده ها پهن می کنند
اما من ترجیح می دهم در اتاق روی طناب متحرک بیاندازم
اسم پارک انارستان است
ماشالله شما در تشخیص گیاهان خبره اید

Baran 1403/09/03 ساعت 09:19

سلام و سپاس از نظر لطف شما.
بد نیستیم.خوب هم نیستیم.از همه و همه وهمه-پناه و توکل به خدا.مثلا همین بن بست اقتصادی.که گریبان همه را گرفته.
دادا سرما خورده و
می گوید سیستم می خوام.
هم برای بازی-هم برای درس.
خوب قیمتش چقدر است؟
با میز و
صندلی-به نظرم دویست تومن بشود.
بابا گیان گفت.اگه اینجورِ باید کلیه بفروشیم.:))
سارا هم ماشین می خواهد.خلاصه کار از کلیه گذشته.مثال آن بنده خدا-در خمام.کار به آگهی قلب فروشی-رسید
بگذریم.
پارک انارستان همان پارکی است؟ که پیش از جراحی آب مروارید؟ برایمان یک تصویر از درخت انارِ به خزان نشسته ایمیل کرده بودید؟
خیلی ممنون از به تصویر کشیدن مازندران و
زنان آبادی و رخت و لباس های شسته
زندگی روستایی-همپای طبیعت بر قرار است.هوای آفتابی.کارهای مخصوص خودش را دارد.هوای ابری و بارانی هم همین طور.مثلا وارش که ببارد.بذر سبزی جات می کارند.همین طور سیر و باقالی.معولا هوای آفتابی.به کارهای منزل می رسند.و بنده بین کارها-به درخت ها و گیاهان باید سر بزنم.کوید که آمد.بویایی مان که تعطیل شده بود.از سر دلتنگیِ عطر و بوی درخت ها .گل و گیاهان گریه می کردم.البته بالا سر قابلمه ی پلو می ایستادم.که نسوزد و
جزغاله نشود.
واقعا این کوید.هر چقدر بد.خیلی چیزها ارزشمند را به صورت زندگی ماشینی سیلی زد.
ترجیح شما هم خوب است.خصوصا برای پیرهن مردانه.چونکه بیرون ممکن است لک بی افتد.یا پشه ها رویش بشینند.اما تماشای ملحفه ها در نسیم و
باد-یک چیز دیگریست

با درود
انارستان قبلا باغ بود و محصور
صاحبش با انقلاب ول کرد و رفت و در اختیار سرایدار بود
بالاخره شهر داری غصب اش کرد و الان یک پارک زیبایی هست و زیبایی اش شبها کاملا مشهود است تقریبا جهار پنج دقیقه با ما فاصله دارد
منطقه پنج تهران پارک خیلی دارد
بچه ها این روزها آرزوی های دور و دراز دارند
بابای قند عسل شوهر خواهرش یک شاشی بلند خریده
حالا پا را در یک کفش کرده که آپارتمان بفروشیم و یک شاسی بلند بخریم
دیگه نمی گه او خونه نفروخته خریده است
دخترم میگه دیونه است

Baran 1403/09/03 ساعت 22:36

سلام و
سپاس از توضیحات تون.
بله.آرزوهای بچه های حالا دیجیتالی پیشرفت کرده.ولی ناشکری نمی کنم.خدا رو بابت داشتن شان شاکرم.
خدا عزیزان شما رو هم حفظ کنه
یا خدا:ان شاءالله فروش خونه. از سرش بی افته‌.بشینه فوتبالش رو تماشا کنه.

به قند عسل می گم
بابات می خواد خونه بفروشه شاسی بخره و شما را بدبخت کنه و کارتن خواب بشید
می دونم که راست میره به باباش همین جمله را تکرار می کند

Baran 1403/09/07 ساعت 20:05

درود بر شما
عجب حرفی به قند عسل زدین.طفلی
واقعا خبر می بره؟
چند روز پیش.بابا گیان گفت.یکی همکارا اومد و
پرسید.شما خانوم تونو دوست دارین یا بچه ها تونو؟ گفت بنده خدا گفته.خانومم ازم پرسید منو دوست داری یا بچه ها رو؟ منم گفتم بچه ها و
سوختم.اونقدر این خانومم گریه کرد.هرچقدر معذرت خواهی کردم.نشد که نشد.گفت خانومم گفته با این حرفت.قلبم رو شکستی.
رئیس به اش گفت یه کارت هدیه تهیه کن.از دلش درآر.وقتی بابا گیان گفت.سفارش داد.روی کارت هدیه بنویسن تو تک ستاره ی قلب منی.بنده بلند خندیدم.به نظرم.خانوم می بایستی بابت صداقت آقا براش هدیه می خرید.گفتم یه ،ویرگول اضافه می کرد و
می نوشت:"ولی هیچی عشق اول نمیشه!"جمله تکمیل میشد.
خلاصه اینکه
قلب خانوم با دیدن کارت هدیه جوش خورد

سلام
آدم در بعضی از سوالها می ماند
مثلا اگه زن و مادر در یک قایق باشند و قایق بر گردد شما مادر را نجات می دهید یا همسر را ؟
خلاصه آدم می مونه چه بگوید
قند عسل از حرف های بدی که یاد گرفته می زند معلومه حافظه ی بد آموزشی اش خوبه

Baran 1403/09/08 ساعت 11:40

درود بر شما
بله.
با شما صد در صد موافق ام.
این سوال هم جزء سوالهای نابجایی بود.
روایتی از حضرت محمد خواندم.که برای به دست آوردن دل ،دروغ مصلحتی مانعی ندارد.
پسر عمو فرخ در جمعی که خانومش حضور نداشت گفت.آدم می تونه صد تا زن بگیره.ولی هیچ وقت نمی تونه.مادر و خواهر واسه خودش بخره.من لبخند زدم.خوشم اومده بود از حرفش.گفت البته حساب شما مثل همون خواهر مادرمونه.
خلاصه قلبا راضی ام دادا زن اش رو نجات بده.چون دختر مردم،دست ما امانتِ.
الهی
امان از دست قند عسل خان

سلام
حرف از امانت داری شد
واقعا به این قضیه فکر نکرده بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد