باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

میهمان ناخوانده قسمت ۲

سی تی اسکن و  ام - آر - ای نشان می داد که تمور سمت راست جلو پیشانی را گرفته است ولی دقیق معلوم نبود که عمق آن چقدر است  در گزارش پزشگ چیزی در ارتباط با امکان وجود کیست اشاره ای نشده بود 

تشخیص این بود که تمور حدود دو سال است که ایجاد شده ولی هیچ علائمی از خودش نداشته است بجز سردردی هایی که گاه و بیگاه می گرفته که با خوردن یک قرص ژلفون و یک خواب نیم ساعته بهبود پیدا می کرد 

برادرم او را به یک پزشگ حاذق معرفی کرد بعد دیدن ام - آر - ای  دستور آم - آر - ای جدید را داد چون معتقد بود عکس ها زیاد واضح نیستند بعد دیدن عکس های جدید گفت باید نمونه برداری شود 

روز بیست و چهارم اسفند برای نمونه برداری در بیمارستان بستری شد یک مقدار از موی سرش آنجایی که باید نمونه برداری می شد را تراشیده و عمل با سوراخ کردن سه چهار جای جمجمه خاتمه یافت و نمونه را برای آزمایش فرستادند و گفتند هر چیزی که پزشک پاتوبیولوژی اعلام کرد را ما باید سریعا انجام دهیم 

البته برادرم می گفت اگر وضع وخیم باشد شاید همان روز ناچار به عمل جراحی باشد و به فکر جمع و جور کردن هزینه ی آن باشید 

نظر پزشک پاتوبیولوژی حاکی بر عمل جراحی بود 

تاریخ عمل را هم در روز هشتم فروردین تعیین نمودند 


میهمان نا خوانده

تقریبا چهل پنجاه روز پیش برای خوردن آبگوشت میهمان خونه ی دختر ( مادر ورجک )  بودیم

ناهار را خوردیم در حین صرف میوه  به بابای ورجک گفتم  چرا دنبال بیمه ات نمیری چون خیلی بی خیال است گفت بابا مگه چقدر می خوان بدن سی درصد اونم هیچ پزشگی این دفترچه ها را قبول نداره گفتم آره برای بیماری های عادی مشکلی نیست ولی خدای نکرده  اگه کار به بیمارستان بکشه هزینه اش کمر شکن است 

شونه هاش را بالا انداخت و جوابی نداد

دو هفته بعد خونه مادرم به صرف ناهار دعوت بودیم خواهر و برادرها و بچه هاشون و بچه هامون دور هم جمع شده  روز خوب و شادی بود کلی عکس هم  ار طریق وایبر برای خارج نشینان  فرستادیم تا حسابی دلشون آب بشه 

هر کسی با یکی مشغول گپ زدن بود یه گوشه هم دخترم  با عمویش مشغول صحبت بود اونم سرپا به مدت طولانی

کلا خانواده ی ما بر عکس احمدی نژاد که  همش می گفت بگم بگم و آخرش هم نگفت چی می خواست بگه ما عادت به نگم نگم داریم

قضیه را به این شکل با عمویش در میان می گذارد که دوستی دارم چند وقت پیش در خواب یکباره دست و پایش شروع به لرزیدن می کند به طوریکه زبانش را آنچنان گاز گرفته بود  که قطرات خونش روی بالش می ریزد  شوهرش اونو از خواب بیدار کرده  و می گوید  چی شده تا حالا سابقه نداشته تو اینطوری بشی دوستم میگه چیزی نیست خواب بد دیدم ولی شوهرش اصرار می کنه  باید حتما به پزشک مراجعه کنیم مراجعه به پزشک و دستور ام آر آی معلوم میشه یک زائده در سمت راست مغزش وجود دارد

عمویش میگوید نکنه خودت هستی میگه آره ولی به بابا و مامان نگویید عمویش میگه کار به این اهمیت را مگه میشه پنهان کرد


عکسی که اشکم را در آورد

♻ عکسی ک تمام کاربران شبکه های اجتماعی را ب گریه انداخت ♻


خارق العاده ترین و ناب ترین صحنه ای ک توسط عکاس فرانسوی ب نام zdeh hal

شکار شد.

این عکاس با اخذ مجوز رسمی از مقامات مربوطه ماهها دریک پروژه ای  کنار یک تیم مستند ساز در بیمارستانها عکاسی میکرد.

عکسی از این هنرمند در فضای مجازی منتشر شد ک اشک کاربران را دراورد 

نوزادی ک طبق رسم بیمارستان برای خدافظی با مادر فوت شده اش ب کنار بالین مادر رسانیده 

شد

بر خلاف طبیعت صحنه ای عجیب اتفاق افتاد ناگهان دست و صورتش ب طرف مادرش رفت و با گریه  صورت مادر را در بغل گرفت و عجیبتر انکه مادر فوت شده اشک از چشمانش سرازیر شد !!!

چرخه نداشتن

چرخه "دوست نداشتن همدیگر"‌ ، در حالی همه ما را می بلعند که هر کس فکر می کند در حال زرنگی و برنده شدن است و به این نمی اندیشد که اگر من امروز آب معدنی را به 10 برابر قیمت بفروشم، فردا خودرویی سوار می شوم که کارگر خط تولیدش چون مردم را دوست ندارد، فلان پیچش را محکم نبسته است و آن کارگر هم شیر پالم دار می خورد تا زودتر سکته کند و و رئیس کارخانه لبنیات هم سر یک چهار راه با یک راننده تاکسی سر بوق زدن دعوا می کند و مصدوم می شود و آن راننده تاکسی هم به پست تعمیرکاری می خورد که روغن تقلبی به ماشین اش می ریزد و این قصه همچنان ادامه می یابد و هر کدام از ما ، دیگری را قربانی می کنیم و قربانی دیگری می شویم .