یک خواب عجیب دیگر
آقا رضا موذن مسجد بهم پیشنهاد داد که اذان بگو
گفتم. صدام گرفته نمی توانم بلند للند حرف بزنم
بعد پدر همسر جان مرحوم را دیدم در حالیکه هنوز نا بینا بود
گفتم حاجی کجا ؟
گفت : می رم تا اذان بگم
کمکش کردم و دستش را گرفتم تا جایگاهی سن نمایش مانند هدایت اش کردم .
بالای سن رفت ولی میکروفن را بهش ندادند .
نماز شروعشده بود و آقا رضاپیش نماز بود
سجده ی رکعتاول را با ذکر دعای فرجداشت انجام می داد
من هم متعجب از آن دعا در حال سجده !
مهر بر داشتم که در رکعت دوم اقتدا کنم ولی اکثر مهر ها را با خودکار خط خطی کرده بودند
به تعبیر نگاه کردم اذان گفتن یعنی به حج رفتن ولی خوب من که صدام گرفته بود اذان نگفتم
فکر کنم امسال هم حج تعطیل است .
سلام بر شما،


خیره ان شاء الله؛ ذکر و دعا در خواب،عاقبت بخیر و حاجت روایی است.
با سلام
ان شاالله که خیر است
ان شاءالله خیره