جوانای قدیم تو اتوبوس جاشونه به خانمها و مسن تر ها می دادن
جوانای امروز زنها و مسن تر ها را هل می دادن تا صندلی خالی را تصاحب کنن
جوانای قدیم وقتی سیگاری می شدن پدر مادرشون اصلا نمی فهمیدن
جوانای الان به با با هه میگن بیرون رفتی دو نخ سیگار هم برای من بخر
جوانای قدیم صبح زود می پریدن دو تا نون بربری داغ می خریدن
جوانای امروز ساعت ده از خواب اگه بیدار بشن میگن مامی بابایی نون نخریده
جوانای قدیم صبح اللطلوع پاشنه کفش را می کشیدن و می رفتن سرکار نون چند سر عائله را در می آوردن
جوانای امروز میگن بابا رفته اداره نون در آره
جوانها قدیم سنشون می رسید بیست و یک زن و بچه داشتن و دخترها سنشون میرسید به بیست دوسال بچه ی مدرسه رو داشتن
چوانهای امروز تا بیست و هشت سالگی هنوز پشت میز مدرسه هستن و چشمشون به جیب بابا
سلام
ای یه کمی همین شکلی شده
خیلی بیمزه بود
کسل: