باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

مردی با دو طپانچه

مشغول خواندن صفحات حوادث بودم ناخود آگاه داستان فیلمی به یادم افتاد  به نام من زندان را دوست دارم با نقش آفرینی نورمن ویزدم

داستان بر می گشت به خاطرات یک زندانی هر وقت که آزاد می شد فردایش دو با ره بر می گشت 

سلول زندانش علاوه بر قفل خارجی یک قفل داخلی هم از طرف  زندانی تعبیه شده بود موقع بازدید زندان  نگهبان در می زد و زندانی در را باز می کرد 

این داستان منو یاد دزد های ایرانی انداخت از این ور که آزاد می شوند فردایش دوباره دست به دزدی می زنند 

که این اعمال بعضی وقتا توام با ضرب  و شتم و جنایت است 

جلسات دادگاه هم که آدم پیگیر شود تازه  می فهمد شاکی یک چیز هم بدهکار است 

یادم است زمان ریاست جمهوری آقای رفسنجانی طرحی را پیگیر بودند تا معتادان را در یک جزیره جمع آوری کنند و?همانجا نگه داری کنند 

اما این طرح هیچوقت به عمل نرسید  و  جرم و بزهکاری همانطور سر جای خودش ماند 

این راه و این سیاست در ارتباط با خلاف  و خلافکاری آخرش ما را به تگزاس قرن نوزدهم می رساند  یک مرد با دو طپانچه  آویزان از شلوار 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد