باشماق

اجتماعی - انسانی

باشماق

اجتماعی - انسانی

وقتی کسی خوار بشود

شنیده ای  ؟

چی   رو  ؟

مرتضی  زن  گرفته

نه  ؟

مگه ممکنه ؟

مرتضی را از خیلی وقت پیش می شناختم  بچه ی خیلی خوب و سر براهی بود از قبل انقلاب  اهل نماز و روزه  و  قرآن

بود

اما  ازدواج  موفقی نداشت  گرفتار  یک  زنی شده بود که انگار ارث پدرش را از او می خواست درست مثل یک نوکر بهش نگاه  می کرد که وظیفه اش تهیه نون و آب برای خانواده بود

مرتضی از نظر مالی وضعش از خیلی از ما ها بهتر بود و زندگی واقعا درست حسابی داشت به طوریکه اکثر ما وقتی

مستاجر بودیم او یک  آپارتمان صد و چهل پنجاه  متری بسیار لوکس داشت

ولی همین مومن بودنش باعث می شد هر حقی که ازش ضایع می کردند فقط تحمل می کرد

شاید این مظلوم بودنش باعث آن شده بود که زنش هم او  را  دست کم  می گرفت

یک  روز که پیشم اومد بدون اینکه ازش چیزی بپرسم

گفت : آری از بس که منو خرد کردند دیگه خونه  برام زندان شده بود

برای سرگرمی روزها با ماشین م چرخی می زدم اوایلش صلواتی سوار می کردم بعد برای در آوردن خرج بنزین یک کرایه ی منصفانه ای می گرفتم

یک روز یک خانم را سوار کردم در بین راه سر حرف را باز کرد و فهمیدم که مطلقه و صاحب یک دختر است و از نظر مالی محتاج

من هم به قصد کمک بهش چند ین  بار او را دیدم  در کنارش احساس آرامش می کردم

همین دیدار ها باعث شد پیشنهاد ازدواج بهش دادم بعد عقد به زندگی پنهانی ادامه دادیم

ولی خب مگه می شد اینکار را پنهان کرد

همسرم مهریه را اجرا گذاشت و درخواست طلاق داد هرچی که از قبل داشتم و بعد جمع کرده بودم همه را بالا کشید

به طوریکه از اون زندگی فقط یک آپارتمان پنجاه شصت متری فقط توانستم جور کنم

همه بچه ها هم باهام قطع رابطه کردند اینقدر دلم برای دیدنشون مخصوصا او نوه ی شیطونم تنگ شده که نگو

گفتم خب حالا از زندگی ات راضی هستی

یک نیش خند زد و گفت همه شون سرتا پا یک کرباس اند


http://s3.picofile.com/file/8208803392/1a.jpg




نظرات 2 + ارسال نظر
آنا 1394/06/05 ساعت 22:40 http://aamiin.blogsky.com

زنش بد بود. بچه هاش هم بد بودند؟ زن دومی هم بد بود؟ .. خیلی مردها بیرون خونه فرشته هستند توی خونه دیو.

اما این مرد
دیو نبود چون کاملا می شناختمش

من نمیدونم چه خبط و خطائی کرده که باید منتظر جور زمونه بشه ؟
کسی که توی خونه ی خودش آسایش و آرامش و احترام نداشته باشه اولین حرکت منطقی یا غیر منطقیش فرار از خونه نیست ؟
مگه بعضی از خانوما این گونه از خونه فراری نمیشن ؟
مگه بچه های آدم با این رفتارای قرون وسطائی از خونه فرار نمیکنن ؟
مگه دیگران وقتی این خبرهارو میشنون بهشون حق نمیدن ؟
خب چه فرقی داره ! مگه یه مرد آدم نیست ؟
مگه احساس نداره ؟
مگه یه مرد نمیتونه ، یا حق نداره توی زندگی کم بیاره ...

سلام بهمن خان
وای از روزی که اقتدار یک مرد شکسته بشود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد